01/خرداد/1404
|
07:02
۲۲:۲۸
۱۴۰۴/۰۲/۳۱

به درد موزه میخوره! 

اسم موزه که می‌آید، همه یاد ظروف سفالی، سکه، ابزار جنگی و اینطور چیزها می‌افتند. اما آیا تا به حال فکر کرده‌اید که در زندگی هر فرد چه مقدار وسیله وجود دارد که اگر کنارهم جمع شوند، یک موزه را تشکیل می‌دهند؟ موزه‌ای که مادرها خیلی خوب کشفش می‌کنند و وسایلش را خیلی حرفه‌ای تحویل بازیافت می‌دهند. از جمله وسایل این موزه می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: 
 شیشه ادکلن!
یکی از عادات مرسوم ما، نگهداری شیشه‌‌های خالی ادکلن‌، پس از مصرف آخرین قطره است. در مواردی دیده شده که فرد بعد از چند سال، مجددا از آن پیسی زده تا مطمئن شود در این سال‌ها ادکلن جدیدی متولد نشده باشد. برخی خاطرات خوب زمان مصرف ادکلن را دلیل نگهداری می‌دانند. اما کاملا دروغ است چرا که دلیل اصلی آن مبلغی است که بابت خریدش پیاده شده‌ و ادای خط به صورت نیفتاده‌ها را درآورده‌اند.
 کتاب‌‌!
اگر به سراغ کتابخانه شخصی‌تان بروید،کتاب‌هایی را می‌بینید که نقش کاسه سفالی زمان هخامنشیان را بازی می‌کنند. جلد رنگ‌پریده، صفحات موریانه خورده و قیمت کتاب که برمی‌گردد به زمان مبادله کالا با کالا!
 لوازم‌التحریر!
توی کمد همه‌، یک سری لوازم‌التحریر و دفترهایی وجود دارد که هیچوقت دل‌مان نیامده از آنها استفاده کنیم. وسایلی که همیشه نگه داشته‌ایم تا شاید روز مبادا و در یک لحظه خاص از آن استفاده کنیم. خب! اشک‌های نوستالژی‌ روی گونه‌تان را پاک کنید و بروید از داخل کمد آنها را درآورده و به موزه اهدا کنید. چراکه عمرا در مابقی عمرتان نیز از آن استفاده‌ای کنید.
 رفقا
این مورد آخری جنسش کمی با موارد قبل فرق دارد ولی به طور صددرصد تضمینی همه‌ تجربه‌اش را دارید. رفیقی که از حیث داشتن صفات گوناگون، باید او را تحویل موزه دهید. اما متاسفانه به عنوان دوست صمیمی او را برگزیده‌اید و هم‌اکنون کنارتان نشسته ‌است. الان می‌توانید سرتان را بالا برده، نگاهش کرده و بخندید. او نمی‌داند چرا ولی خودتان خوب می‌دانید که چرا می‌خندید!

ارسال نظر
پربیننده